بازیگری که تا آستانه نیمه دوم دهه 70 بیشتر در سینما مشغول بود البته فقیه نصیری در تلویزیون هم شانس همکاری با کارگردانان معتبری را داشته؛ از خسرو معصومی و حسن فتحی گرفته تا محمدمهدی عسگرپور و اصغر فرهادی.
آتنه فقیهنصیری این شبها با طنز شبانه شمعدونی سروش صحت مهمان خانههای ماست. در نقش زهره، یک زن معمولی که مادر است و همسر.
از نقش تان در سریال شمعدونی راضی هستید و چطور شد آن را پذیرفتید؟
بله خیلی زیاد! فیلمنامه سریال را که خواندم، احساس کردم نسبت به دیگر متنهایی که در دو سه سال اخیر خوانده بودم از لحاظ کیفیت یک سر و گردن بالاتر است. من قبلا هم طنز شبانه «نشانی» را با رامبد جوان کار کرده بودم. البته نقشم در شمعدونی طنز نیست.
شخصیت زهره چه ویژگیهایی دارد که او را دوست دارید؟
ویژگی خاصی ندارد! من کلا متن را دوست داشتم، وگرنه زهره یک زن معمولی است و یک مادر و همسر.
به نظرتان زهره در مقاطعی از داستان خیلی بیمنطق نمیشود؟
همه شخصیتها در این سریال گاهی مواقع بیمنطق میشوند، درست مثل خود ما. عین آدمهای واقعی که در زندگیشان گاهی منطق را کنار میگذارند.
این روزها بازخوردی هم از مردم میگیرید؟
بله، خیلی زیاد. من از قشرهای مختلف جامعه بازخورد مثبت میبینم، نهتنها از یک طیف و طبقه خاص و از این بابت خیلی خوشحالم.
تجربه بازی در کنار بازیگرانی مانند محمد نادری، حسن معجونی و رویا میرعلمی که بیشتر سابقه تئاتری دارند چگونه بود؟
من قبلا هم با معجونی و میرعلمی همکاری داشتم و هیچ تفاوتی نمیبینم میان بازیگران تئاتر، سینما و تلویزیون. همبازی شدن با این بازیگران هم تجربه خوبی بود. آنها هم همکاری خوبی با من داشتند. در مورد محمد نادری هم باید بگویم این روزها که سریال را میبینم فکر میکنم یکی از بهترین بازیگران سریال است.
مایلم به این سوال از منظر یک بازیگر که حداقل 20 سال تجربه کار دارد پاسخ دهید. چرا بازیگران تئاتر به تلویزیون یا سینما که میآیند نمیتوانند بازیهای پرقدرت خود روی صحنه را تکرار کنند؟
من با این حرف شما موافق نیستم.
یعنی شما کار آقای معجونی در تئاتر را با این سریال در یک سطح میدانید؟
به نظرم برحسب نقش و شخصیتی که به او محول شده بود، بازی خوبی داشت. قرار نیست همان نقشهای تئاتری را بازی کند. مثلا قرار نبوده راسکول نیکف باشد.
منظور من نوع نقش نیست، مرادم قدرت و توان بازیگری است.
لازمه نقشی که در این سریال داشتند، همان بازیای است که انجام دادند. به نظر من که بهترین بازیشان را کردهاند. نه چیزی کم گذاشتند و نه غلو کردند و نقش را بهترین شکل ایفا کردند. البته این نظر من است.
شمافعالیتتان را از سینما آغاز کردید و بعد به تلویزیون رسیدید. آخرین حضورتان در سینما به چه فیلمی بازمیگردد؟
آخرین حضور من؟ باور کنید اسم فیلم یادم نیست (میخندد) فقط خاطرم میآید 6 ـ 5 سال پیش بوده است.
دلیل این فاصله چند ساله از سینما چیست؟
خب نقش مناسبی پیشنهاد نمیشود. نقش کارهای تلویزیون را بیشتر میپسندم و دوست دارم. قرار نیست به صرف حضور در سینما هر نقشی را بپذیرم.
این کمکاری چقدر میتواند به کمتر نوشته شدن نقشهای خوب برای بازیگران زنی که از سالهای جوانی خود فاصله گرفتهاند مرتبط باشد؟
بیربط هم نیست. این دیگر به نگاه کارگردانانی که در سینما کار میکنند بازمیگردد. ببینید الان در سینمای جهان برای هر سن و سالی بهترین نقشها نوشته میشود. هنرپیشه هم بازی میکند، دیده میشود و جایزه میگیرد. متاسفانه این فرهنگ در سینما و حتی تلویزیون ما به وجود نیامده است.
در نیمه نخست دهه 70 بازیگر پرکاری بودید، بخصوص در سینما. از فرصتها و موقعیتهایی که در آن سالها داشتید استفاده بهینه را بردید؟
من تا حدی که میتوانستم و بلد بودم زندگی و کار کردم. از خودم هیچ انتظار عجیب و غریبی نداشتم. در همان حدی که بلد بودم کار کردم.
در سینما با کارگردانان معتبری مثل صمدی، داوودنژاد، داوودی و میلانی همکاری داشتهاید. چرا در ادامه پیشنهادهای مشابهی به شما ارائه نشد؟
باید این سوال را از خودشان بپرسید.
منظورم لزوما همان کارگردانها نیستند. چرا با وجود همکاری با این فیلمسازان معتبر پیشنهادهای خوبی از کارگردانان همترازشان به شما نشد؟
باز هم میگویم که دلیلش را باید از خودشان بپرسید. من که در ذهن آنها نیستم.
با من موافقید که در فیلمهایی از این کارگردانان صاحبنام حضور داشتید که به نسبت و در مقایسه با دیگر آثارشان ضعیف بودند؟
تا حدودی بله.
در دو فیلم قارچ سمی و مزرعه پدری مرحوم رسول ملاقلیپور هم بازی کردهاید. آن دو تجربه چگونه بود؟
این دو فیلم واقعا تجربههای خوبی برایم بودند. کار با ملاقلیپور بسیار آموزنده بود. فیلم مزرعه پدری که خیلی هم دوستش داشتم، متاسفانه در زمان اکران قربانی ماجراها و حواشی شد و دیده نشد و سوخت. یعنی نگذاشتند فیلم دیده شود و بازخورد لازم را نداشت.
ملاقلیپور بشدت میدانست که چه چیزی میخواهد و قرار است چه کاری انجام دهد. خیلی انسان حساسی بود. دوست داشت همکارانش فقط به کارشان فکر کنند و نه چیز دیگری. ملاقلیپور خودش بود و من همین را خیلی دوست داشتم. هیچ نمایشی نداشت و دروغی نمیگفت. همان کاری را میکرد که واقعا به آن اعتقاد داشت.
شما در عین حال که با کارگردانان معتبری همکاری داشتهاید در آثاری با موضوعات مختلف حضور داشتهاید. خودتان به کدام ژانر علاقه بیشتری دارید؟
من آثار اجتماعی را بیشتر دوست دارم.
اصولا دنبال چه چیز در بازیگری بودید که به این حوزه ورود کردید؟
من خیلی اتفاقی وارد کار بازیگری شدم و اتفاقی هم ادامه دادم و از آنجا که آدمی هستم که وقتی وارد کاری میشوم باید به بهترین نحو آن را انجام دهم، همه تلاشم را در این راه کردم. دیگر نمیدانم این کوشش به جایی رسیده باشد یا خیر. مثلا باید دنبال چه چیز دیگری میبودم؟! متوجه سوالتان نشدم.
میخواهم ببینم نگرشتان به این کار در طول این سالها چقدر تغییر کرده است؟ آن زمان از بازیگری چه میخواستید و این روزها دنبال چه هستید؟
بیشتر آرامش در زندگی برایم مهم است، حتی اگرقرار باشد که دیگر بازیگری نکنم. دوست دارم آنگونه که خودم فکر میکنم درست است زندگی کنم. همین. توقع دیگری هم ندارم.
یعنی هیچ هدفی در بازیگری نداشته و ندارید؟!
نه، هدفی ندارم. قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد.
اصولا بازیگری شما را راضی میکند؟
بله، اگر کار خوب باشد، نقش هم مناسب باشد و همکاران خوبی هم داشته باشم خیلی زیاد.
چقدر به نقشهای منفی علاقه دارید؟
به نظرم اصلا چیزی به نام نقش منفی وجود ندارد. ما آدمهای واقعی را میگوییم منفی؛ مثلا انسانی را که حسودی میکند منفی مینامیم. اینها نشانه منفی بودن نیست. در زندگی واقعی هم چنین واکنشهایی را از خودمان بروز میدهیم. نقش منفی آن است که مثلا در یک فیلم عجیب و غریب هالیوودی میبینیم که شخصیت روانی است و فقط میخواهد آدم بکشد. البته آن هم به نظر من طبیعی است، چرا که حتما مشکلی دارد. در نتیجه من هیچ نقشی را منفی نمیدانم. اگر نکته منفی و بدی در یک شخصیت وجود داشته باشد من او را واقعی میبینم، مثل همه انسانهای عادی که پر از خصوصیات بد هستند.
مثلا نقشتان در سریال جراحت...
از نظر خودم که آن شخصیت به هیچ وجه منفی نبود.
ولی حداقل یک نقطه عطف بود در کارنامه تلویزیونی شما.
بله، موافقم.
مدتی پیش شبکه 2 سریال خانه سبز را بازپخش کرد، شما هم کار را دیدید؟
بله، تکرارش را دیدم.
دیدن این سریال برای بینندگان خاطرهانگیز بود، برای شما در مقام یکی از بازیگران آن چه حسهایی را در پی داشت؟
هم خاطرههای خوبی را برایم زنده میکرد و هم احساس تاسف میکردم از بابت کسانی که با آنها همبازی بودم و دیگر در میان ما نیستند. ضمنا میدیدم که ساختار این سریال چقدر نسبت به آثاری که امروز در تلویزیون ساخته میشود ساده است.
خاطرهای دارید از بازیگران فقید این مجموعه؟
نه، چیز خاصی در ذهنم نیست. با مرحوم شکیبایی قبل از این سریال در فیلم «بلوف» ساموئل خاچیکیان کار کرده بودم و آشنایی کامل داشتم با روش و نوع بازی آن مرحوم.
برنامهتان برای آینده چیست؟
باید ببینم برنامه خدا برای آینده من چیست (میخندد). خودم که برنامهای ندارم.
نگران نیستید که فقط نقش مادر به شما پیشنهاد شود؟
راستش کمکم دارد این اتفاق میافتد. بعضی مواقع قبول میکنم و گاهی هم نه. به هر حال این یک سیر طبیعی است که برای هر بازیگری اتفاق میافتد و یک هنرپیشه اگر بخواهد به حرفهاش ادامه دهد باید آن را هم بپذیرد. همانگونه که چهره و فیزیک در طول زمان دستخوش تحول میشود، نقش هم تغییر میکند.
گزیدهکاری چقدر برایتان اهمیت دارد؟
تا جایی که بتوانم و قدرت داشته باشم در کارهایی بازی میکنم که متن خوبی داشته باشد و از عوامل حرفهای بهره ببرد، نه اینکه فقط نقش من خوب باشد.
دوست دارید اولین پیشنهاد کاریتان در آینده چه نقشی باشد؟
من درباره این مسائل اصلا فکر نمیکنم.
منظورم نقشهای مورد علاقهتان است.
یعنی چه نوع نقشهایی را بازی کنم؟ من نقشهای شبیه مونس سریال جراحت را بشدت دوست دارم. نقش آدمهای واقعی را دوست دارم.
اگر بنا را بر این بگذاریم که فیلم جیببرها به بهشت نمیروند را در سال 1369 کار کرده باشید، یک ربع قرن است که بازیگر هستید. به حق خودتان در بازیگری رسیدهاید؟
حقی از بازیگری نمیخواستهام و از آن چیزی که وجود دارد راضیام. فکر میکنم شاید حقم همین بوده باشد. اگر حق دیگری داشتم لابد به من میدادند.